خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه

قسمت دوم خاطرات پنجشنبه 15 امرداد ماه 1383خورشیدیامروز صبح جلسه با استاد عرفانیان بود در مورد شناخت اسناد و مدارک تاریخی و آشنایی با انواع کاغذ،نوع تذهیب،کاتبان معروف هر دوره،نوع خط،طرز تهیه مرکب و ... استاد توضیحات کامل را ارائه نمودند.اواخر جلسه بود که نامه ای به سرکار خانم طلایی دادند و ایشان بعد از مطالعه ،نامه را به آقای ترشیزی داد،او هم نامه را خواند و بلافاصله آن را به من داد.در این نامه نوشته شده بود آقای کریمی (قائم مقام) و دکتر حداد عادل رئیس مجلس تا چند دقیقه دیگر برای بازدید می آیند.من هم سراسیمه و دستپاچه بلند شدم و سریع به داخل مخزن رفتم و آنجا را جمع و جور کردم تا وقتی آنها می آیند اوضاع آن مناسب باشد.دقایقی بعد مهمان ها آمدند و توضیحات مقدماتی را سر کار خانم دکتر طلایی ارائه نمودند و مابقی را هم بر عهده من گذاشتند.بیشتر در مورد چارت های آستان قدس رضوی از دوره صفویه تا انتهای قاجار صحبت کردم.نمی دانم چرا کمی هول شده بودم و عرق زیادی بر پیشانی من در هنگام ارائه توضیحات نشسته بود و به شدت نگران بودم.دلیل آن هم این بود که آقای دکتر حداد عادل علاوه بر ریاست مجلس، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم بود و من فکر می کردم ایشان بر روی به کار بردن کلمات فارسی خیلی حساسیت دارد و هر لحظه امکان دارد که بگوید چرا از کلمه چارت یا اصطلاحاتی از این قبیل استفاده کردی و جلوی قائم مقام آستان قدس رضوی مرا سکه یک پول نماید.!شکر خدا مشکلی پیش نیامد،توضیحات را دادم و نمونه های مختلف اسناد را به ایشان نشان دادم به خصوص اسناد مربوط به صورت جلسات غبار روبی را که در بسیاری از آنها امضا و دست خط های آقای خامنه ای مشاهده می شد و از آنجا که دیروز مراسم غبار روبی ضریح مطهر با حضور ایشان بود خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...

خاطره چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ما حصل گفتگوهای من و آقای حسین زادهناراحتی او به خاطر این نبود که قرار شده یک نفر از ما به صورت یکی در میان در جلسات کمیسیون ارزشیابی شرکت نماییم بلکه بیشتر به این خاطر بوده است که آقای ترشیزی جانشین خود را آقای حسن آبادی معرفی کرده و به رئیس بخش ها گفته که نامه ها و مرخصی های شما به اطلاع او برسد بعد به دست خانوم طلایی برسد و آقای حسین زاده به هیچ عنوان آبش با آقای حسن آبادی در یک جوی نمی رود و از اینکه او بالاتر باشد ناراحت است و بیشتر از عصبانیت او هم به همین خاطر بوده است در ضمن در خصوص اسناد سرخس هم با مشکل مواجه شده است و سرکار خانوم طلایی به او گفتند که تمام اسناد را به آرشیو بیاور در حالیکه سالم معتقد است بیشتر این اسناد قبض های انبار مربوط به گندم و جو و قبض های نفت، روغن، گازوئیل و... می باشد.اما خانوم طلایی گفته‌اند که این اسناد را باید بیاورید و در اینجا کارشناسان دیگر هم آنها را ببینند و در مورد امحا یا نابودی آنها تصمیم بگیرند.این موضوع باعث می‌شود که سالم با آقایان عزتی و زمانی با مشکل برخورد نماید چون آنها برای بررسی این اسناد در شهر سرخس کلی وقت گذاشته اند و هزینه شده است حالا اگر قرار باشد همه آنها به مشهد بیاید کار کارشناسی آنها زیر سوال خواهد رفت بنابراین به طور قطع و یقین با این کار مخالف هستند از طرفی املاک سرخس موضوع مهمی است و مشکلات زیادی درباره آنجا وجود دارد به این دلیل خانوم طلایی و زمانی که آقای کفشدار طوسی معاون ایشان بودند اعتقاد زیادی داشتند که هر چه سند مربوط به سرخس می باشد جمع آوری و نگهداری شود زیرا روزی به درد خواهد خورد این مسئله باعث شده است خانوم طلایی بر روی اسناد سرخس حساسیت خاصی داشته باشند به هر حال سالم خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...

قسمت اول خاطرات پنجشنبه 15 امرداد ماه 1383خورشیدیدلتنگی های من برای نورچشمی عارف و بانو امروز نجمه خانم برای انجام عمل جراحی به بیمارستان رفته بود و برای همراه از بانو خواسته بود که او را امشب پرستاری نماید.بانو از صبح در کنار او بود و برای شب نظر من را پرسید؟به او گفتم:آنچه مسلم است حضور تو باعث گرم شدن فضای خانه است و چراغ خانه به برکت وجود تو روشن می شود و اگر نباشی خانه تاریک و دلگیر است.در بدترین شرایط و در اوج دعواهای شدید هم دوست ندارم که او خانه را ترک کند و در همان موقع هم وجود او در خانه ضروری است و اگر نباشد زمان برایم سخت و طاقت فرسا می شود.آری وجود او مایه آرامش می باشد.اما از آنجا که نجمه خانم هم به کمک نیاز دارد و تنها گذاشتن او در بیمارستان غیر اخلاقی و غیر انسانی بود موافقت کردم که امشب را به خانه نیاید با وجود آنکه می دانستم شب سختی را باید به تنهایی سپری نمایم.مشکل دیگر این بود که عارف را هم خانه مامانم گذاشتیم، اگر این آقا پسر ناز و شیطان خانه می بود کمبود بانو را یک جورایی جبران می نمود چند بار وسوسه شدم بروم او را بیاورم خانه اما برای فردا صبح که به اداره می رفتم نمی شد گل پسر را تنها خانه گذاشت.اگر آقا جوجو خانه باشد برایم شیرین زبانی می کند با هم بازی می کنیم و آنقدر از من سوال های مختلف می پرسد که خسته می شوم و گاهی او را به زحمت از سر خود باز می کنم.دائم در حال بالانس زدن بر روی زمین یا روی مبل ها می باشد.در موقع نماز خواندن از سر و کول من بالا می رود و لحظه ای آرام و قرار ندارد.این آقا پسر ژیمناستیک کار بر خلاف همه مردم سرش روی زمین است و پاهایش روی هوا می باشد.دائم باید از او خواهش و تمنا کنیم تا شیرموزش را بنوشد،غذایش را بخورد و مسواک بزند و داخل خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...

قسمت دوم خاطرات پنجشنبه 15 امرداد ماه 1383خورشیدیامروز صبح جلسه با استاد عرفانیان بود در مورد شناخت اسناد و مدارک تاریخی و آشنایی با انواع کاغذ،نوع تذهیب،کاتبان معروف هر دوره،نوع خط،طرز تهیه مرکب و ... استاد توضیحات کامل را ارائه نمودند.اواخر جلسه بود که نامه ای به سرکار خانم طلایی دادند و ایشان بعد از مطالعه ،نامه را به آقای ترشیزی داد،او هم نامه را خواند و بلافاصله آن را به من داد.در این نامه نوشته شده بود آقای کریمی (قائم مقام) و دکتر حداد عادل رئیس مجلس تا چند دقیقه دیگر برای بازدید می آیند.من هم سراسیمه و دستپاچه بلند شدم و سریع به داخل مخزن رفتم و آنجا را جمع و جور کردم تا وقتی آنها می آیند اوضاع آن مناسب باشد.دقایقی بعد مهمان ها آمدند و توضیحات مقدماتی را سر کار خانم دکتر طلایی ارائه نمودند و مابقی را هم بر عهده من گذاشتند.بیشتر در مورد چارت های آستان قدس رضوی از دوره صفویه تا انتهای قاجار صحبت کردم.نمی دانم چرا کمی هول شده بودم و عرق زیادی بر پیشانی من در هنگام ارائه توضیحات نشسته بود و به شدت نگران بودم.دلیل آن هم این بود که آقای دکتر حداد عادل علاوه بر ریاست مجلس، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم بود و من فکر می کردم ایشان بر روی به کار بردن کلمات فارسی خیلی حساسیت دارد و هر لحظه امکان دارد که بگوید چرا از کلمه چارت یا اصطلاحاتی از این قبیل استفاده کردی و جلوی قائم مقام آستان قدس رضوی مرا سکه یک پول نماید.!شکر خدا مشکلی پیش نیامد،توضیحات را دادم و نمونه های مختلف اسناد را به ایشان نشان دادم به خصوص اسناد مربوط به صورت جلسات غبار روبی را که در بسیاری از آنها امضا و دست خط های آقای خامنه ای مشاهده می شد و از آنجا که دیروز مراسم غبار روبی ضریح مطهر با حضور ایشان بود خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...